<\head>

خدمات کامپیوتری Pc-Closer

ارائه انواع خدمات کامپیوتری :اسمبل کردن کیس - شبکه کردن - ساخت بنر - میکس و مونتاژ فیلم و آهنگ و...

خدمات کامپیوتری Pc-Closer

ارائه انواع خدمات کامپیوتری :اسمبل کردن کیس - شبکه کردن - ساخت بنر - میکس و مونتاژ فیلم و آهنگ و...

خدمات کامپیوتری  Pc-Closer

این سایت در اصل برای انجام خدمات کامپیوتری تاسیس شده است.
اما مطالب دیگر نیز در آن آپدیت میشوند و مطالب جدید با موضوع های مختلف را در سایت برای شما عزیزان به نمایش میگذارم.
ممنون از حضور گرمتان

پیوندهای روزانه

وبلاگکد اوقات شرعیاوقات شرعی تهران
ابزار گوگل پلاس

کد گوگل پلاس

khkh

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۵۶ ب.ظ

دانشجو :سلام استاد خوابین؟
استاد :شماره من از کجا اوردی؟ کدوم دانشجویی؟
دانشجو :استاد جواب سوالم ندادین خواب بودین؟!
استاد :معلومه که خواب بودم ساعت ۳نصفه شبه!!!!

دانشجو :ولی من بیدارم واسه امتحان فردای شما
گفتم درجریان باشید!!



سیگار

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ : ﺑﺎﺑﺎ ! 
ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ ﺑﮑﻨﻪ، ﻣﻦ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﮑﻨﻢ؟
ﭘﺪﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ
ﻧﯿﺴﺖ . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﻧﮑﻦ !
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﮔﻪ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﭼﯽ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﺐ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮﯼ
ﺟﯿﺒﺶ.
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﺪ، ﺩﺭ
ﺟﯿﺐ ﮐﺘﺶ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﺑﺎﺑﺎ ﺳﻼﻡ. ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﻟﻄﻔﺎً ﺍﯾﻦ
ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﮑﻦ !
ﭘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ
ﻭ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺖ
: ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﻳﺰﻡ، 
ﮔﻮﻩ ﺧﻮﺭﯾﺶ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ


:|

تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت
آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه, من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا, این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید.
قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا, اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا کردم, گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟
گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟
دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری,
شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟
پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟
تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت 4 ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده , باید تسویه کنید
حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن
آخر چک و نوشتم دادم دستش, ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم , هر چند که پسرش خیلی ... بود.
اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه , رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد , بیا تو مادر!!! :)))


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی