ﻣﻮﺷﮏ ﺟﻮاب ﻣﻮﺷﮏ
ﻣﺜﻞ اﯾﻦ ﮐﻪ اوﻟﯿﻦ ﺑﺎرش ﺑﻮد ﭘﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﻰ ﻣﻰ ﮔﺬاﺷﺖ .
از آن آدم ﻫﺎﯾﻰ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﻰ ﮐﺮد ﻣﺄﻣﻮر ﺷﺪه اﺳﺖ
ﮐﻪ اﻧﺴﺎن ﻫﺎى ﮔﻨﺎﻫﮑﺎر ﺑﻪ ﺧﺼﻮص ﻋﺮاﻗﻰ ﻫﺎى ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮرده
را ﺑﻪ راه راﺳﺖ ﻫﺪاﯾﺖ ﮐﺮده، ﮐﻠﯿﺪ ﺑﻬﺸﺖ را دﺳﺘﺸﺎن ﺑﺪﻫﺪ .
ﺷﺪه ﺑﻮد ﻣﺴﺌﻮل ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﮔﺮدان .
دﯾﮕﺮ از دﺳﺘﺶ ذﻟّﻪ ﺷﺪه ﺑﻮدﯾﻢ.
وﻗﺖ و ﺑﻰ وﻗﺖ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﻫﺎى ﺧﻂ اول را ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﻰ اﻧﺪاﺧﺖ
و ﺻﺪاى ﻧﻮﺣﻪ و ﻣﺎرش ﻋﻤﻠﯿﺎت ﺗﻮ آﺳﻤﺎن ﭘﺨﺶ ﻣﻰ ﺷﺪ
و ﻋﺮاﻗﻰ ﻫﺎ ﻣﮕﺴﻰ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ و ﻫﺮ ﭼﻰ ﻣﻬﻤﺎت داﺷﺘﻨﺪ
ﺳﺮِ ﻣﺎىِ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺧﺎﻟﻰ ﻣﻰ ﮐﺮدﻧﺪ .
از رو ﻫﻢ ﻧﻤﻰ رﻓﺖ . ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ اﻧﮕﺎر ﻃﺮف ﻣﻘﺎﺑﻞ،
ﯾﻌﻨﻰ ﻋﺮاﻗﻰ ﻫﺎ ﻫﻢ دﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﺜﻞ زدﻧﺪ
و آن ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ آوردﻧﺪ و ﻧﻤﺎﯾ ﺶ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﺷﺪ .
ﻣﺴﺌﻮل ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﺑﺮاى اﯾﻦ ﮐﻪ روى آن ﻫﺎ را ﮐﻢ ﮐﻨﺪ،
ﮐﺮﺑﻼ ﮐﺮﺑﻼ ﻣﺎ دارﯾﻢ ﻣﻰ آﯾﯿﻢ را ﮔﺬاﺷﺖ
ﻟﺤﻈﻪ اى ﺑﻌﺪ ﺻﺪاى ﻧﻌﺮه ﺧﺮى از ﺑﻠﻨﺪﮔﻮى ﻋﺮاﻗﻰ ﻫﺎ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﮐﻪ:
ﻧﻮار آﻣﺪى، آﻣﺪى ﺧﻮش آﻣﺪى ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎن ﺷﻤﺎ
ﺻﻔﺎ آوردى ﺗﻮ ﺑﺮام ﻗﺪﻣﺖ روى ﭼﺸﺎم . . . .
ﺗﻤﺎم ﺑﭽﻪ ﻫﺎ از ﺧﻨﺪه رﯾﺴﻪ رﻓﺘﻨﺪ »!
ﻣﺴﺌﻮل ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت روﯾﺶ را ﮐﻢ ﮐﺮد و ﮐﺎﺳﻪ و ﮐﻮزه اش را ﺟﻤﻊ ﮐﺮد و رﻓﺖ.
ﺳﺎﻝ 1310 خورشیدی:
ﻣﺮﺩ : ﺁﺁﺁﺁﺁﯼ ﺿﻌﯿﻔﻪ !!! ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻨﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻏﺬﺍ؟؟ ﺍﺯ ﺑﯽ ﻧﻤﮑﯽ ﻣﺰﻩ ﺁﺏ ﻣﯿﺪﻩ!!!
ﺯﻥ : ﺑﺒﺨﺸﺪ ﺁﻗﺎ !! ﺍﺷﺘﺒﺎ ﮐﺮﺩﻡ!!! ﺟﻮﻭﻧﯽ ﮐﺮﺩﻡ !!!
ﺯﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺴﺖ غذا: ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻤﮏ ﺩﺍﺭﻩ؟؟ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﺁﻗﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﻩ !!!
ﺳﺎﻝ 1340 خورشیدی:
ﻣﺮﺩ : ﺁﺁﺁﺁﺁﯼ ﺯﻥ !! ﺍﯾﻦ ﻏﺬﺍ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻧﻤﮑﻪ؟؟ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟؟
ﺯﻥ : ﺁﻗﺎ ﺗﺼﺪﻗﺖ ﺑﺸﻢ .. ﻧﻤﮏ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﺕ .. ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻪ !
ﺯﻥ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ : ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻧﺲ ﺁﻭﺭﺩﻡ !! ﺍﯼ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﺑﭽﻪ ﺣﻮﺍﺱ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍ ﺁﺩﻡ !!
ﺗﻖ ﺯﺩ ﺗﻮﺳﺮ ﺑﭽﻬﻬﻪ!!!
ﺳﺎﻝ 1370 خورشیدی:
ﻣﺮﺩ : ﺁﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﭼﺮﺍ ﻏﺬﺍ ﺑﯽ ﻧﻤﮑﻪ ﺑﺎﺯ؟ ﻧﻤﮏ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻣﮕﻪ ﻣﺎ؟
ﺯﻥ : ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﺁﺩﻡ ﺁﻫﻨﯿﻢ؟؟ ﺣﺎﻻ ﯾﺪﻓﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ !! ﺑﺮﻭ ﻧﻤﮑﺪﻭﻥ ﺑﺮﺩﺍﺭ !!
ﺯﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ : ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ….!!! ﺍﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯿﺶ !!!
ﺳﺎﻝ 1390 خورشیدی:
ﻣﺮﺩ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﭙﺰﯼ؟ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻢ ﭘﯿﺘﺰﺍﯾﯽ؟
ﺯﻥ : ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﻣﻦ ﺭﮊﯾﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺮﮐﺎﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻦ !!
ﺯﻥ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ : ﭼﻪ ﺗﻮﻗﻌﺎﺗﯽ ﺩﺍﺭﻩ !
ﻓﮑﺮﮐﺮﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﭙﺰﻡ !!!
ﺳﺎﻝ 1394 خورشیدی:
ﻣﺮﺩ : ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺎﻡ ﭼﻲ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﻨﻢ؟
ﺯﻥ : ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺳﻮﺍﻝ ﻧﻜﻦ . ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﻭﻧﻲ ﭼﻲ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ .
ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ : ﺍﻱ ﺑﺎﺑﺎ
خبٌ : این کلمه ای است که زنان برای پایان دادن به مکالمه هایی استفاده میکنند
که در آن حق با آنهاست و شما باید خفه بشوید.
2-
پنج دقیقه : اگر مشغول لباس پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت.
هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است
اگر به شما پنج دقیقه بیشتر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد.
3-
هیچٌی : این آرامش قبل از توفان است.
معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش به زنگ باشید .
بحثهایی که با هیچی شروع میشوند، غالباً با خبٌ تمام میشوند.
4-
بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد.
"اگه جرئت داری" در آن مستتر است .
5-
آه بلند : این در حقیقت یک کلمه محسوب میشود که معمولاً درست فهمیده نمیشود.
آه بلند یعنی او فکر میکند شما یک احمق به دردنخور هستید
و او نمیداند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف میکند .
6-
اشکال نداره : این یکی از خطرناک ترین جملاتی است
که زن شما ممکن است
به شما بگوید.
اشکال نداره یعنی اون به زمان طولانیتری احتیاج دارد
که تصمیم بگیرد شما چگونه باید تاوان این اشتباهتان را پس بدهید.
7-
ممنون : از شما تشکر میکند.
فقط بگویید خواهش میکنم.
هیچ حرف اضافه ای نزنید .
خیلی ممنون میتواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد .
8-
اصلاً هرچی : این ترکیب برای گفتن دهنت سرویسه
یا مرده شورت رو ببرن استفاده میشود .
9-
نگرانش نباش عزیزم، خودم انجام میدم:
یک جمله بسیار خطرناک دیگر.
به معنی آنکه این کار به دفعات متعدد به شما محول شده
و حالا تصمیم گرفته
خودش دست به کار شود.
این حالت معمولاً منجر به حالتی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮕﻪ ﻣﻦ ﮐﯿﻪ ...؟ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﯾﻪ ﺍﺩﻟﯿﺴﺘﺶ ﺯﯾﺮﻩ ﭘﺴﺘﺶ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻫﺎﭖ ﻫﺎﭖ ﮐﺮﺩﻥ...
ﻭﻟﯽ
ﻣﻦ ﺭﻭﯾﻪ ﺣﺴﺎﺑﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ﻫﺎ ﻧﯿﺲ... ﺑﺎ ﺍﻭﻥ بدبختیه ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺴﺘﺶ ﮐﺎﻣﻨﺖ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻣﻦ ﭘﺎﮐﻮﺗﺎﻡ... ﻣﻦ ﭘﺎﮐﻮﺗﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﻨﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ
دو تا BMW با هم ازدواج می کنن
اگه گفتی بچشون چی میشه؟
.
.
.
.
"پراید"
چون ازدواج فامیلی بوده بچه اسکل از اب درمیاد
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﯼ ﻟﻄﻔﯽ ﺩﺭ ﺣﻖ ﻣﻦ ﺑﮑﻦ
ﺩه ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ به ﻣﻦ یه ﺧﺒﺮی ﺑﺪﻩ!!
ﻣﻦ ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﻓﺮﻣﺖ ﮐﻨﻢ
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻭﺍﺳﻢ ﺧﺘﻢ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻥ هیچ٬ ﺗﺎﺯﻩ آتیشمم ﻣﯿﺰﻧﻦ
خواهر و بردارم که از من کوچیکترن دارن تو خونه میزنن تو سر و کلهی هم...
بابام به مامانم میگه :اینارو ببین عینه تام و جری از صبح تا شب فقط دنبال همن!
مامانم هم با دست منو نشون میده میگه :اینم عینهو اون سگه که تام و جری ازش حساب میبرن
نشسته بودم یه هو مامانم از آشپزخونه اومد،
بی مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که: میدونستی فلفل لاغر میکنه و
ضد سرطانه و. . .
آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته، ریخته تو (شاممون)!!
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ
ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﺗﺎﺭﯾﮏ ، ﺩﯾﺪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﻣﯿﺎﺩ،
ﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯿﺶ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﻧﺮﻓﺖ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ
.
.
.
.
ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﭘﺨﺨﺨﺨﺦ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﺭﻭ ﻫﻮﺍ ﺑﻌﺪﺵ ﺩﺭ ﺟﺎ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩ !!
ﻭﺍﻻ ﺑﺨﺪﺍ ﺍﺻﻦ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﺑﺰﻧﻪ
واسه
بازی پرسپولیس و فولاد رفته بودم استادیوم ، اخرای بازی بود که یکی از
دوربینهای صدا سیما زوم کرده بود روی من بیچاره و داشت زنده ، تصویرم رو
پخش میکرد!!
من از خدا بیخبر هم انگشتم رو تا ته کرده بودم تو دماغم و
360 درجه میچرخوندم ... بعد انگشتم رو در اوردم و مالیدم به لباس نفر
کناریم!!
بعد از چند لحظه مهرناز باهام تماس گرفت و با گریه بهم گفت :
خاک
تو سرت ، بی فرهنگ.! فقط میخواستی ابروی من رو جلو دوستام ببری... دیگه یه
لحظه هم نمیخوام ببینمت!! تا اومدم بگم چی شده زرتی قطع کرد!!
هنوز گوشیم رو تو جیبم نزاشته بودم که بابام تماس گرفت و گفت:
حالا به جا دانشگاه میپیچونی میری فوتبال ببینی اره !!! امشب اومدی خونه اون دماغت رو صاف میکنم ، پسره ی بی شخصیت!!
اونم زارت قطع کرد!!
دوباره گوشیم صداش در اومد. اینبار جاسم بود... دوستم.. گفت:
اقا چه صحنه ای بود... کلی خندیدیم با بچه ها... یادت باشه اومدی یه دکتر زیبایی بهت معرفی کنم ، اون دماغت رو عمل کنی!!
زارت قطع کرد!!
هنوز تو شوک حرفای این سه نفر بودم که دیدم ، نفر کناریم داره با عصبانیت نگام میکنه و یهو یه کشیده ی محکم خابوند تو گوشم و گفت:
تا تو باشی دفعه ی بعد اشغالای دماغت رو با لباس این و اون پاک نکنی!!
.
.
.
یعنی اگه من دستم به اون فیلم بردار برسه...
دانشجو :سلام استاد خوابین؟
استاد :شماره من از کجا اوردی؟ کدوم دانشجویی؟
دانشجو :استاد جواب سوالم ندادین خواب بودین؟!
استاد :معلومه که خواب بودم ساعت ۳نصفه شبه!!!!
دانشجو :ولی من بیدارم واسه امتحان فردای شما
گفتم درجریان باشید!!
تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت
آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه, من روم نمیشه
چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا, این امانتی رو اگه از قول
من بهش بدید خیلی لطف کردید.
قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که
مادرته بابا, اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا
کردم, گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟
گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟
دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری,
شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟
پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟
تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت 4 ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده , باید تسویه کنید
حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن
آخر چک و نوشتم دادم دستش, ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم , هر چند که پسرش خیلی ... بود.
اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه , رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد , بیا تو مادر!!! :)))
اگه زنت زیادی می پرسه چنتا دوسم داری؟
بگو اندازه یک کیلو خاک شیر
اینا بی کارن
میرن میشمرن
تا چند ساعت آرامش داری !!!
دختره لب ساحل ۲۰۰۰ تومن داده ۳۰ ثانیه اسب سوار شده بعد عکس گرفته زیرش نوشته:
.
.
.
.
بهترین لحظات زندگیم وقتیه که سرگرم سوارکاری ام!
مورد داشتیم یارو رفته دبی سوار تاکسی شده
وقتی نزدیک مقصد میرسه نمیدونستهﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧﮨℓﮦ
ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ
ﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ
ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ
ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ
ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ
ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ
این جوک رو تو صفحه دکترا دیدم ، خودشون که خیلی میخندیدند !!!
بخند کلاس داره